شعر
شعر

شعر

پیرایه یغمایی

نوروز بمانید که ایّام شمایید!

آغاز شمایید و سرانجام شمایید!


آن صبح نخستین بهاری که ز شادی

می آورد از چلچله پیغام، شمایید!


آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار

آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!


خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،

خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!


نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟

اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!


عشق از نفس گرم شما تازه کند جان

افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!


هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،

هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!


امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست

در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!


گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،

در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید


ایّام ز دیدار شمایند مبارک

نوروز بمانید که ایّام شمایید!

نظرات 1 + ارسال نظر
شاهرخ شنبه 1 فروردین 1394 ساعت 10:12

این شعر زیبا از خانم پیرایه یغمایی هست.

خیلی ممنون که لطف کردید و گفتید
سپاس

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.