-
مهدی فرجی
جمعه 4 اردیبهشت 1394 08:30
حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم آخ .. تا می بینمت یک جور دیگر می شوم با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند یاسم و باران که می بارد معطر می شوم در لباس آبی از من بیشتر دل می بری آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو می توانم مایه ی ــ گه گاه ــ دلگرمی شوم میل میل ِ توست اما بی تو باور...
-
فاضل نظری
پنجشنبه 3 اردیبهشت 1394 14:24
مرگ در قاموس مــا از بـی وفایــی بهتر است در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است قصـــه ی فــرهـاد دنیــــا را گـرفت ای پادشـــاه دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است تشنگانِ مِهـــر محتــــاج ترحـــم نیستند کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق - آشنایـــم کن ولـــی نا آشنایـــی...
-
بهمن صباغ زاده
یکشنبه 30 فروردین 1394 14:29
عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد لیلی و مجنون قصهی شیرینتری دارد . دیوان حافظ را شبی صد دفعه میبوسی هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد . حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت - عاشق که باشی - بیتهای محشری دارد . با خواندن بعضی غزلها تازه میفهمی هر شاعری در سینهاش پیغمبری دارد . حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است شاعر...
-
قاسم صرافان
سهشنبه 4 فروردین 1394 08:18
مرثیه اى مشترک با لسان الغیب: . سیلی آن روز به رویت چه غریبانه زدند «آتش آن بود که در خرمن پروانه زدند» . یک کبوتر وسط شعله تقلا میکرد «جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد» . رسم این است که پروانه در آتش باشد «عاشقی شیوهی رندان بلاکش باشد» . با گل و غنچه تو دیدی در و دیوار چه کرد؟ «دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه...
-
پیرایه یغمایی
جمعه 29 اسفند 1393 08:58
نوروز بمانید که ایّام شمایید! آغاز شمایید و سرانجام شمایید! آن صبح نخستین بهاری که ز شادی می آورد از چلچله پیغام، شمایید! آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار آن گنبد گردننده ی آرام شمایید! خورشید گر از بام فلک عشق فشاند، خورشید شما، عشق شما، بام شمایید! نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟ اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید! عشق از...
-
کاظم بهمنی
سهشنبه 26 اسفند 1393 09:05
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را. منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را. از رقیبان کمین کرده عقب میماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را. مادرم بعد تو هی حال مرا میپرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را. عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو به تو اصرار نکرده است...
-
قیصر امین پور
سهشنبه 26 اسفند 1393 09:01
سالها رفت و هنوز یک نفر نیست بپرسد از من که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی صبح تا نیمه ی شب منتظری همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی گاه با رهگذران خبر گمشده ای می جویی راستی گمشده ات کیست؟کجاست؟ صدفی در دریا است؟ نوری از روزنه فرداهاست؟ یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟ بارها آمد و رفت بارها انسان شد وبشر هیچ...
-
محمد رضا شفیعی کدکنی
سهشنبه 26 اسفند 1393 08:23
-
شهریار
دوشنبه 25 اسفند 1393 08:12
-
امیر خسرو دهلوی
چهارشنبه 20 اسفند 1393 04:12
-
صائب تبریزی
سهشنبه 19 اسفند 1393 13:51
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است شصت و شاهد هر دو دعوای بزرگی میکنند پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است؟ آهن و فولاد از یک کوره می آیند برون آن یکی شمشیر گردد، دیگری نعل خر است گر ببینی ناکسان بالا نشینند صبر کن روی دریا کف نشیند ، قعر دریا گوهر است...
-
سعدی
شنبه 16 اسفند 1393 02:24
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن به از آن که ببندی و نپایی دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی ای که گقتی مرو اندر پی خوبان زمانه ماکجاییم در این بحر تفکر تو کجایی عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی گفته بودم چو بیایی غم دل با تو...
-
حامد عسگری
جمعه 15 اسفند 1393 07:50
بشین خونه رو آب و جارو نکن بذار زخم پهلوت بهتر بشه خودم از پس غربتم بر میام نمیخوام چشات واسه من تر بشه اگه درد داری میدونم عزیز! با این دردا باید مدارا کنی در خونه مونو عوض میکنم به شرطی نیایی درو واکنی نمیتونم از کوچمون رد بشم چیکار کرده این کوچه با روح من یه عمره ازت شرمسارم عزیز منو بسته بودن تو رو میزدن نگاهت رو...
-
نجمه زارع
جمعه 15 اسفند 1393 07:43
یک درختِ پیرم و سهم تبرها می شوم مرده ام، دارم خوراکِ جانورها می شوم بی خیال از رنجِ فریادم تردّد می کنند باعث لبخندِ تلخِ رهگذرها می شوم با زبان لالِ خود حس می کنــــــم این روزها هم نشین و هم کلام کور و کرها می شوم هیچ کس دیگر کنارم نیست، می ترسم از این این کــــــــه دارم مثل مفقودالاثـرها می شوم ... عاقبت یک روز...
-
فاضل نظری
جمعه 15 اسفند 1393 07:19
-
علیرضا آذر
جمعه 15 اسفند 1393 07:14
-
فاضل نظری
جمعه 8 اسفند 1393 14:44
به نسیمی همه راه به هم می ریزد <کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد سنگ در برکه می اندازم و می پندارم <با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است <گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است <دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد آه یک روز همین آه تو را می...
-
خیام
پنجشنبه 7 اسفند 1393 19:03
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 اسفند 1393 06:25
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 اسفند 1393 18:19
-
سعدی
سهشنبه 5 اسفند 1393 19:44
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست <هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ <دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست گر برود جان ما در طلب وصل دوست <حیف نباشد که دوست دوستتر از جان ماست دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان <گونه زردش دلیل ناله زارش گواست مایه پرهیزگار قوت صبرست و عقل...
-
مولوی
جمعه 1 اسفند 1393 04:14
نگاری را که میجویم به جانش <نمیبینم میان حاضرانش کجا رفت او میان حاضران نیست <در این مجلس نمیبینم نشانش نظر میافکنم هر سو و هر جا <نمیبینم اثر از گلستانش مسلمانان کجا شد نامداری <که میدیدم چو شمع اندر میانش بگو نامش که هر کی نام او گفت <به گور اندر نپوسد استخوانش خنک آن را که دست او ببوسید <به...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 بهمن 1393 06:14